باز آمدم...بازآمدم....سوی پیام آفتاب، پر نور و جانساز آمدم

 

باز آمدم، بازآمدم با فر و با ساز آمدم

با مهر خود در کیش تو جانسوز و جانباز آمدم

با قلب پر مهر کسی کو بود آنسو در کران

از این کران تا آن کران پر مهر و پرناز آمدم

از خانه علم و عمل با صنعتی پرمایه تر

سوی پیام آفتاب، پر نور و جانساز آمدم

رفتم سوی بحر فنا، حیران ز گردون قضا

لیکن در آن سرگشتگی، ناگه قضا ساز آمدم

مردم ز قبل مردگی، زادم ز بعد زادگی

چون از دم عیسای تو با روح دمساز آمدم

چون بنگری این فانیان خصمند بر درگاه جان

از  شوق هستی و فنا با جان همساز آمدم

در این قطارم هر زمان سوی دیار عاشقان

ریلی بنه بر راه جان رهجو و رهساز آمدم

ای شمس گیلانی نظر بر جان جانان کی کنی

بر ساحل این جان جان حقجو و حق ساز آمدم

(مهرزاد مهراندوز-منظومه شمس گیلوایی)

 

جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی...

 

دانلود از استاد شکیلا

جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی

بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی

صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم

یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند

ور راه نمی‌دانی در پنجه ره دانی

بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس

با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی

ای از دل و جان رسته دست از دل و جان شسته

از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی

هم آبی و هم جویی هم آب همی‌جویی

هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی

چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان

آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی

نور قمری در شب قند و شکری در لب

یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی

هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر

بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی

از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن

زهر از کف تو خوردن سرچشمه حیوانی

(دیوان شمس- غزل ۲۵۷۲)

مولوی و شادی (قسمت دوم...)

 

دانلود مفاله تحلیل امید و یاس در اندیشه و داستان پردازی مولوی